با گسترش فناوری و افزایش رقابت، سازمان چابک به یکی از پرکاربردترین کلمات در صنعت نرمافزار تبدیل شده و چابکی در کسبوکارهای آیتی محور به دلیل فواید آن، باعث رشد چشمگیر شده است.
حرکت به سمت تغییرات برای ایجاد یک مدل عملیاتی چابک (Agile Transformation)، به خصوص در شرکتهای نرمافزاری بسیار دشوار است. بسیاری از شرکتهای نرمافزاری که به روش سنتی در حال فعالیت هستند، حول یک سلسلهمراتب و چهارچوب مشخص و ساختاری رفتار میکنند؛ این سازمانها در بسیاری از موارد دارای بوروکراسی و پیچیدگیهای عملیاتی هستند، در حالی که در سازمانهای چابک، مجموعهای از تیمها در چرخههای یادگیری قرار گرفته و با سرعت، اقدام به تولید صحیح محصول و یا انجام عملیاتی مناسب با توجه به شرایط میکنند.
سازمانهایی که بر اساس اصول سنتی کار میکنند، دارای مدیرانی در راس سازمان هستند و تصمیمگیریها با توجه به سلسلهمراتب از بالا به پایین انجام میشود؛ همین موضوع میتواند فرایند تولید و پشتیبانی سازمانها را دچار اختلال کند.
اما سازمانهای چابک به علت رسیدن به بلوغ و نهادینه شدن اصول چابکی در ارکان مختلف خود، میدانند که اهدافی مشترک با تیمهای موجود در سازمان خود دارند و از این رو در تصمیمگیریها از دادههای درون تیمها استفاده میکنند. سازمان چابک در بسیاری از موارد حق تصمیمگیری را بر عهده تیمهای خود میگذارد. در نتیجه یک سازمان چابک میتواند سرعت و سازگاری خود را با توجه به شرایط موجود با پایداری و کارآیی ترکیب کند. این یکی از فواید اصلی چابکی برای سازمانهای بزرگ محسوب میشود. نکته مهمی که باید خاطرنشان کرد، این است که هرگونه تغییر در جهت چابکی سازمان باید تغییری جامع برای ایجاد ارزش با قابلیت تکرارپذیری باشد.
تغییرات در سازمانها با هدف چابک کردن آنها، باید جامع باشد تا ساختار، منابع انسانی، فرایندها درونی و تکنولوژی را در برگیرد. از سوی دیگر، تغییرات باید در جهت ایجاد ارزش سازمانی باشد تا بتواند سازمان را در رسیدن به اهدافش یاری کند؛ اهدافی که با حل مشکلات یا بهبود شرایط کنونی به آن خواهد رسید.
همچنین تغییرات باید قابلیت تکرارپذیری، بازنگری و بهبود در جهت ایجاد ارزش باشند. تاثیرات تغییرات قابل پیشبینی نیستند و در صورتی که سازمانی خواهان رسیدن به چابکی باشد باید بتواند تمامی لایههای سازمان را تحت تاثیر و تغییر مداوم قرار دهد. در ادامه، تغییرات رسیدن به چابکی در شکل زیر تقسیمبندی شده است:
1- ساختار
- تغییرات در تعداد نیروی کار هر تیم، محیط و فضای انجام کار
- تغییرات برای گزارشگیری ساده درون سازمانی
- تغییرات عناوین و شرخ وظایف، نقشها و مسئولیتهای سازمانی، پررنگ تر کردن مسیولیت ها و به حداقل رساندن رهبریت مرکزی
- 2-منابع انسانی
- آموزش رهبرانی با توانایی ایجاد دیدگاه، الهامبخشی و مربیگری
- جذب و حفظ بهترین استعدادها با توجه به نیازمندیهای سازمان و اجازه دادن به رشد و پیشرفت آنها
- تغییر و به چالش کشیدن فرهنگ و ذهنیتهای موجود در افراد سازمان
- ایجاد روش مناسب ارتباطی بین تمامی کارکنان سازمان
- 3- فرایند
- آزاد کردن وقت تیم در جهت ارزشآفرینی
- تهیه ابزارها و منابع برای بهبود عملکرد وهمکاری نیروها درون تیمهای سازمان
- تغییر در نحوه برنامهریزی و فرایندهای تصمیمگیری: باید بدانیم حتی بهترین برنامههای از پیش طراحی شده امکان شکست پذیری بالایی دارند و برنامهریزی باید به گونهای باشد که تصمیمگیری، طراحی و انجام آن به سرعت انجام و تست شود و پروسه یادگیری محصول اتفاق افتد.
- تغییرات برای ایجاد دیدگاه نتیجهگرایانه
- 4- تکنولوژی
- استفاده از ابزارهای فنی مناسب برای انجام کار
- طراحی نرمافزار با قابلیت مرتقع کردن نیازمندیهای ذینفع
- فرایندهای تست و ادغام خودکار و ایجاد سرعتبخشی دایمی برای تحویل محصول با کیفیت به مشتریان
- اطمینان از زیرساخت مناسب برای پشتیبانی محصول وانجام تغییرات فوری