علی زارع، مدیر محصول راهکارهای کشف تقلب داتین در یک سخنرانی که به مناسبت هفته پژوهش، در دانشگاه خاتم برگزار شد، به موضوع «همکاری انسان و ماشین: از نظریه تا عمل در هوش مصنوعی» پرداخت و به چند سوال اساسی درباره آینده هوش مصنوعی، نحوه روبهروشدن با آن و چالشها و مهارتهای مهم در این حوزه پاسخ داد.
زارع در ابتدای گفتههای خود همکاری انسان و ماشین را دارای نقاط قوت و ضعف مختلف دانست و گفت: «مثلا ویژگی مثبت انسانها خلاقیت آنهاست. توانایی خلاقیت و نطق، آنها را از سایر موجودات مستثنی میکند و ویژگیای است که تنها در درون انسان است. انسانها علاوه بر توانایی تصمیمگیری، قوه قضاوت اخلاقی هم دارند. نگاهی که الان در پروژهها وجود دارد، ابعاد اجتماعی آنهاست، یعنی فقط بهصورت تکنیکال به موضوعات نگاه نمیکنیم. در واقع سوال این است که ما بعدا باید چه کار کنیم؟ شغل و آینده ما چه میشود؟ اگر قرار است مهارتی داشته باشیم که در بازار کار بابت آن پرداختی داشته باشند، آن مهارتها چه هستند؟ و اینکه آینده هوش مصنوعی برای ما که در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنیم، چگونه است؟»
او در پاسخ به این سوالات به تحولات انقلابهای صنعتی اشاره کرد و گفت: «در انقلاب صنعتی اول، ماشین بخار را داشتیم. آن زمان ماشین بخار و چرخهای ریسندگی به وجود آمد. لازم نبود که از انسان در همه کارها استفاده کنیم و باعث شد که شرایط بهمراتب بهتر شود. چون میتوانستیم تولید بیشتری داشته باشیم و تولید بیشتر یعنی درآمد بیشتر، درآمد بیشتر یعنی رفاه و رفاه هم یعنی بهداشت بیشتر. انقلاب صنعتی دوم با انقلاب صنعتی اول یک تفاوت داشت. برق داشتیم و تولید انبوه. مفهوم استانداردسازی با مفهوم تولید انبوه در آن زمان یک اختراع بود. در انقلاب صنعتی سوم، توانستیم از کامپیوتر استفاده کنیم. وقتی شما میتوانید در خط تولید از کامپیوتر استفاده کنید، میتوانید خط هوشمند داشته باشید. وقتی خط هوشمند داشته باشیم، میتوانیم متناسب با نیاز هر فرد هم تولید کنیم. اتفاقی که افتاد، تحولی بود در تولید انبوه سفارشی. این از برکات انقلاب صنعتی سوم بود. در انقلاب صنعتی چهارم، شما زنجیره تامین الکترونیک داشتید. هوش مصنوعی در این فضا نقشآفرینی کرده و ما مطمئن هستیم که فقط هوش مصنوعی تاثیرگذار نبوده است.»
او با طرح یک سوال ادامه داد: «ماشین میتواند جای انسان را بگیرد اما آیا به آگاهی میرسد؟ علم، مراتب دارد. ما گاهی در رابطه با تکنیک، صحبت میکنیم بعد در مورد روش و سپس در رابطه با روششناسی و روش تحقیق. لایه بالاتر هم فلسفه علم میشود. جایگاه این سوال در فلسفه علم است. یعنی فلسفه علم میگوید که آیا ما به آگاهی در ماشین میرسیم یا خیر. برای رسیدن به این جواب، یک ماشین و یک انسان را میگذاریم تا پاسخ دهند. وقتی جواب آمد، بررسی میکنیم آیا جواب انسانی است یا ماشینی؟ اگر بتواند پاسخ درست دهد، میگوییم به هوش انسانی رسیده است. الان با این تعبیر میشود گفت که GPT به هوش انسانی رسیده است. ما باید بهعنوان دانشجو، این موارد را تفسیر و تحلیل کنیم. ماشین میتواند به یک آگاهی از نوع نطق، تحلیل و تفسیر برسد. تا جایی این آگاهی اتفاق میافتد که قرار است خلاقیت نباشد. به نظر میرسد میشود یک خطی کشید که در اکثر کارهایی که انسانها انجام میدهند، هوش مصنوعی و رباتیک جای انسان را میگیرد ولی وقتی به فضایی که در آن خلاقیت و هنر به معنای هنر صرف وجود دارد، میرسیم به نظر من نمیتواند وارد شود.»
رابطه انسان و ماشین
زارع درباره این موضوع که قرار است رابطه ما و ماشین چه شود و چه حالاتی ممکن است داشته باشد، گفت: «یک رویکرد میتواند این باشد که ماشین در اختیار انسان باشد یعنی کارش این است که یک نقش مکمل دارد. پس یک رابطه بین انسان و ماشین، کمکی است که ماشین برای بهبود به انسان میکند. کارکرد دوم آن در کارخانههای صنعتی است. نگاه دیگر این است که ما نتوانستیم ابر انسان داشته باشیم ولی میتوانیم ماشینی داشته باشیم که کارکردهای انسانی داشته باشد. در رویکرد دوم، ماشین را جایگزین انسان کردیم. گفتیم این ماشین میتواند خیلی از کنترلها و محاسبات را داشته باشد و خیلی از کارهای دقیق را انجام دهد. پس مسیر دومی که اتفاق افتاد این مسیر است. ما در رویکرد دوم، حرکتمان به این سمت بوده که ماشینهایی بسازیم از انسان، توانمندتر. خیلی جاها هم این تعامل، یک ارتباط مشترک شده است. پس ما سه نوع تعامل داریم؛ مکمل است مانند جراحی به کمک ربات و جراحی میکروسکوپی. برخی از تعاملات هم تعاملات جایگزین هستند مانند خودروهای خودران. در حوزه آموزش هم البته خیلی کمک میکند. بعضی از تعاملات، مشترک است. جایی که نیاز به قضاوت انسانی داریم. یعنی شما در نهایت هم به یک موردی میرسید که چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ جواب انسان است. در حوزه هوش مصنوعی تقریبا میتوان گفت که نمیشود انسان را حذف کرد چون رفتارها، رفتارهای بسیار شبیهی است. در حوزه هنر هم شما میتوانید از هوش مصنوعی استفاده کنید. برای مثال، هوش مصنوعی حتی میتواند برای شما فیلم بسازد.»
به اعتقاد زارع، یکی از مسائل با وجود هوش مصنوعی، بحرانهای اجتماعی ناشی از بیکاری است. او در این باره گفت: «من فکر میکنم در این دوره، بحرانهای اجتماعی ناشی از بیکاری ایجاد میشود. برخی از محققان این حوزه هم چنین نظری دارند. بهرهوری و بازدهی بالاتر خواهد رفت. یعنی بازدهی بسیار بالایی داریم و از آن سمت هم حجم بحرانهای اجتماعی زیاد خواهد شد. یعنی عملا دغدغهای در حال شکلگیری است. هوش مصنوعی رباتیک، AIOT و غیره میآید و جای انسان را پر میکند. یعنی عملا با خیل آدمهای بیکار مواجهیم که برایشان کار وجود ندارد. الان خیلیها در حوزه آینده انسان، شغلها و زندگی کار کردند و آیندهپژوه هستند. آنها میگویند یکی از راهکارهایی که باید مد نظر داشته باشیم، ایجاد شغل برای انسانهای بیکار است. باید تامین اجتماعی قوی داشته باشیم که همه انسانها بهواسطه اینکه انسان هستند، حداقل درآمد را داشته باشند، بهداشت را برایشان تامین و برای کهولتشان هم فکر کنیم. یک نگرش همین است که وقتی شما هوش مصنوعی و تکنولوژی را بهصورت تمامعیار به جامعه می آورید، کارها از بین میرود. در این صورت قرار است بگذارید که افراد در فقر بمانند؟ قطعا نمیشود. البته با تجربه انقلابهای صنعتی باید بگویم ما بارها با مسئله بیکارشدن مواجه شدهایم و اولین بار نیست. یعنی بحرانی است که بشر تجربه کرده ولی باید در موردش فکر شود و حالا شرایط کاملا متفاوت است.»
مدیر محصول راهکارهای کشف تقلب داتین، داشتن تفکر انتقادی، توانایی حل مسئله، تفسیروتحلیل و پرامپتنویسی را چند مهارت افراد در عصر هوش مصنوعی خواند و گفت: «من فکر میکنم چیزی که جای آن در بین ما خالی است، تفکر انتقادی است. یعنی از زاویههای مختلف نگاهکردن و اینکه بتوانید با یک شیوه دیگر مسئله را حل کنید. این مهارت، به نظر من از صد زبان برنامهنویسی برایتان راهگشاتر خواهد بود. همین تفکر انتقادی، فرد را متمایز میکند، اینکه بتوانید از یک زاویه دیگر هم به مسئله نگاه کنید. یکی هم بحث خلاقیت است. جیپیتی میتواند مسائل را حل کند ولی نمیتواند سوال خوبی که به من کمک کند را طرح کند. اگر شما بتوانید با خلاقیت و نوآوری برای من ارزشی ایجاد کنید، کاری انجام دادهاید. نکته دیگر این است که بتوانید طراحی مسیر حل مسئله داشته باشید. سازمان از شما راهکار میخواهد نه حل مسئلهای که بلدید. مهم است که بتوانید توانایی حل مسئله داشته باشید. یعنی مسئله را به شما بدهند و شما بتوانید آن را به اجزایی کوچکتر تقسیم کنید که پاسخش بتواند نیازی را برآورده کند. در کسبوکار، آنچه به درد میخورد راهحل است که ممکن است ساده هم باشد. یک توانایی دیگر، توانایی تفسیر و تحلیل است. شما خیلی جاها در مقابل یک مسئله باید بتوانید بهصورت تفسیرپذیر به فرد توضیح دهید. چیزی که الان بهشدت کم است، توانایی تفسیر است. پرامپتنویسی هم الان یک هنر است؛ یعنی دانشجو باید بداند چطور سوال بپرسد که به جوابی مناسب برسد.»